راشومون........................................ RASHOMON

هزار و سیصد و هشتاد و ... هفتمین هنر دنیا از نگاه یک بچه جامعه شناس و بقیه ی بچه ها

راشومون........................................ RASHOMON

هزار و سیصد و هشتاد و ... هفتمین هنر دنیا از نگاه یک بچه جامعه شناس و بقیه ی بچه ها

فیلم سوم: زندگی زیباست!

   

 

  

 تحلیل راشومون درباره فیلمنامه "زندگی زیباست".

  آنچنان که از شواهد و قرائن پیداست نوبت به خودمان رسیده است برای تحلیل فیلمی که معرفی کرده بودیم. سرتان را درد نمی آوریم و به صورتی خلاصه و موجز افاضاتمان را قلمی می کنیم. البته در این فقره منظور از قلمی همان کیبوردی است! 

 اوج هنر دو فیلمنامه نویس این اثر در به تعویق انداختن تراژدی در فیلمنامه است. آنها با کمدی بزن و بکوب شروع می کنند و سپس با عبور از یک درام عاشقانه کمدی به جنگ می رسند. با ورود جنگ به فیلمنامه ما کدهایی که از قبل درباره ی جنگ و نژادپرستی دریافت کرده بودیم را به یاد می آوریم.آن اسب سبز رنگ که نژاد پرستان رنگش کرده بودند. نام بچه های صاحب پرده فروشی که هم نام هیتلر و موسیلینی بودند.سخنرانی گوییدو در مدرسه درباره ی نژاد آریایی و نافی که کنده نمی شود!!! و چندین و چند اشاره ی گذرا که با وقوع جنگ معنایشان را می فهمیم.  

فیلمنامه نویسان سپس با حوصله ی هرچه تمام تر بی آنکه درگیر صحنه های بمباران و انفجار و شلیک شوند، به آهستگی یک اردوگاه می سازند که گوییدو و پسرش جاشوا باید در آن قدم به قدم به طرف مرگ حرکت می کنند.

آیا بیننده ای که تا به حال از کمدی فیلم لذت برده است،طاقت دیدن یک آشویتس کوچک را دارد؟ 

بدون شک خیر! 

اما چرا ما میخکوب می شویم و باقی ماجرا را پیگیری می کنیم؟ 

چرا ما نگران گوییدو هستیم؟ 

چرا ما نگران همسر گوییدو هستیم؟ 

چرا ما نگران عموی گوییدو هستیم؟ 

چرا ما انقدر نگران جاشوا هستیم؟ 

جواب سوالهای بالا تنها یک کلمه پنج حرفی است: همدلی! 

... ما آنها را دوست داریم چون آتها شخصیت های همدلی برانگیز هستند.همدلی یعنی اینکه ما حاضریم خودمان را جای آتها بگذاریم و همزمان با خوشحالیشان خوشحال و با ناراحتی شان ناراحت شویم. 

ما نگران گوییدو هستیم چون او مرد عاشق پیشه و با مزه ای است.دلسوز و مهربان است و خانواده اش را دوست دارد. باهوش است و جواب همه ی معماها را می داند. حاضر جواب است و البته به میزان زیادی خالی بند!

ما نگران همسر گوییدو هستیم چون زمانی که شوهر و پسرش را به اردوگاه مرگ می برند آنها را تنها نمی گذارد. او هم عاشق است و هم از جان گذشته. 

ما نگران عموی گوییدو هستیم چون وقتی گوییدو جایی را نداشت گلخانه و خانه ای به او داد. او بخشنده است. 

ما نگران جاشوا هستیم چون باهوش است. چون مثل بچگی های همه ی ما از اینکه بزرگترها حمامش کنند بدش می آید.چون ادای پدرش را خیلی قشنگ درمی آورد. 

 اما آیا ما تا قبل از دیدن فیلم این آدم ها را می شناختیم؟ 

نه؟ 

نمی شناختیم . درست است.این همان نبوغ فیلمنامه نویسان است که ما را شیفته ی این آدم ها می کند و کاری می کند که در همان پرده ی اول و در جریان یک ماجرای ظاهرا کمدی، آرام آرام وارد زندگی شان بشویم و فراموش کنیم که این یک فیلم است .گوییدو در این فیلم دورغگو،لاف زنو خالی بند قهاری است. دروغگویی که بر خلاف همه ی دروغگوها جز برای خوشحال کردن دورا و جاشوا دروغ نمی گوید. خالی بندی هایش از سر سودجویی نیست و این در دنیایی که ما زندگی می کنیم امری نادر است. 

 سکانس برگزیده: 

 همه ی سکانس های این فیلم شایستگی انتخاب به عنوان سکانس برگزیده را دارند. صحنه ی ورود گوییدو به دهکده و سوء تفاهمی که اتفاق می افتد...سکانس بعدی که گوییدو خودش را شاهزاده معرفی می کند و نیش زنبور را از بدن دورا بیرون می کشد... سکانس گرفتن مجوز از ارشاد ایتالیا! برای تاسیس کتابفروشی...سکانس های مربوط به دیدارهای مثلا تصادفی با دورا... پذیرایی از نماینده آموزش و پرورش و دادن ماهی مانده به او...تماشای اوپرا و آن زل زدن ها و خیره شدن ها...دزدیدن دورا از جلوی اوپرا...سکانس عروسی دورا با مسئول ارشاد!... فرار با دورا...  

 سکانس های عجیب و غریب اردوگاه ... ترجمه ی حرف های آن افسر آلمانی برای جلوگیری از ترس جاشوا.... گفتگو با جاشوا درباره ی قوانین اردوگاه ،بازی امتیازات و سه ممنوعیت ساختگی... پخش کردن موزیک برای دورا از بلندگوی رستوران... حرف زدن با دورا از بلندگوی نظامی ها... آموزش زبان به بچه های آلمانی برای نجات جاشوا... کار اجباری و بلند کردن سندان ها...

 اما نظر راشومون:

بهترین سکانس این فیلم آنجایی اتفاق می افتد که جاشوا داخل آن جعبه پنهان شده است و از شکاف آن دارد بیرون را دید می زند. پدر به او گفته است که اگر در آخرین مرحله که بازی قایم باشک است برنده شوند جایزه ی بزرگ را که یک تانک واقعی ست به خانه می برند. پسر بی آنکه بداند ماجرا چیست قایم می شود. گوییدو گیر می افتد و او را به سربازی می دهند تا به گوشه ای برده و تیربارانش کند.گوییدو دارد به سمت مرگ می رود. خوش شانسی های او در سکانس های قبل باعث شده است تا ما بیننده ها فکر کنیم که این بار هم حتما نجات پیدا می کند. 

گوییدو از مقابل جعبه ای که جاشوا در آن مخفی شده است عبور می کند. چهره اش غمگین و مایوس است.ناگهان یادش می آید که جاشوا از شکاف جعبه او را می بیند. فورا لبخند می زند و نیشش را تا بناگوش باز می کند.دستانش را مثل دلقک ها تکان می دهد و مثل یک عروسک خیمه شب بازی با شکلک های مسخره از مقابل جعبه عبور می کند.می داند که اگر جاشوا بفهمد که این یک بازی نیست از جعبه بیرون می آیدو کشته می شود.او به جاشوا چشمک می زند.جاشوا که ابتدا نگران به صحنه نگاه می کرد با معصومیت خاصی لبخند می زند و پاسخ چشمک پدر را می دهد.این آخرین باری است که این دو به هم چشمک می زنند...لا اقل در این دنیا! 

 زندگی زیباست حقیقتا پر است از این سکانس ها و صحنه های درخشان که هریک به تنهایی یک فیلم کوتاه کامل هستند. این یعنی اینکه برای تک تک لحظه ها و پلان های این فیلم ساعت ها وقت و فکر صرف شده است.افکاری پیچیده که به ساده ترین شکلی نمایش داده می شوند.

 

 

 

 

 -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

زندگی زیباست!  

   

عنوان ایتالیایی :Vita è bella, La

عنوان انگلیسی :Life is biautifull

ژانر: کمدی- عاشقانه - جنگی

محصول سال: 1998

کارگردان: روبرتو بنینی  

افتخارات<---------------------------

برنده ی سه اسکار در سال 1999

1- بهترین فیلم خارجی

2- بهترین بازیگر نقش اول مرد

3- بهترین موسیقی

از آکادمی علوم و هنرهای سینمایی

و ده ها جایزه ی دیگر از معتبرترین جشنواره های بین المللی  

 

 

------------------------> یک تحلیل موافق

((هولوکاست در زندگی زیباست تنها پس زمینه ای است برای ارائه پیام اصلی فیلم. این فیلم حکایت قدرت خواستن است. بنینی با این فیلم میخواهد بگوید که اگر شما چیزی را واقعا بخواهید، میتوانید بدست آورید، حتی در شرایط وحشتناکی مانند هولوکاست. شما همواره میتوانید بر سرنوشت خود حکومت کنید.

نکته دیگر در این فیلم نمایش شخصیتهای مختلف انسانهاست. شما پدری را میبینید که به فکر سلامتی و ایمنی پسر و همسرش است و به تنها چیزی که فکر نمیکند زندگی خودش است. او همواره در این اندیشه است که چگونه با دو تن از مهمترین افراد زندگیش ارتباط برقرار کند و به آنها کمک کند که از این شرایط دشورا به راحتی عبور کنند.

در مقابل هم افراد بی احساسی را میبینید که جز خودشان به هیچ چیز دیگری فکر نمیکنند. به عنوان مثال شخصیت دکتر لسینگ آلمانی را در این فیلم ببینید، قصد او از آوردن گوئیدو به باشگاه افسران، در واقع نه کمک به او بلکه کمک به خودش برای پیدا کردن راه حل چیستانها است. او از گوئیدو عاجزانه میخواهد که به او کمک کند. در حالی نمیتواند ببیند که خود گوئیدو نیازمند کمک واقعی است . مسئله مهم برای گوئیدو نجات جان همسر و فرزندش است، اما مهمترین مسئله برای دکتر لسینگ پیدا کردن نام چیزی است که صدای «کواک، کواک» میدهد!

این فیلم تمام آلمانها را دیو سیرت معرفی نمیکند. به عنوان مثال قدرت تلقین که در این فیلم زیاد استفاده شده، به شوپنهاور، فیلسوف آلمانی نسبت داده میشود، یا صحنه صحبت زنی با دورا، در راه پله اردوگاه را بیاد آورید که درباره نگهبان زن آلمانی میگوید: " آن اوایل که او به اینجا آمده بود، خوب بود!"

در انتها به نظر من جدای از این انتقادها و مخالفتها این فیلم داستان عشق اعضای یک خانواده به یکدیگر است. هرچند پدر خانواده در انتها کشته میشود اما خانواده پیروز نهایی است. این فیلم همانطور که جاشوا در انتهای فیلم میگوید : "این هدیه ای است که پدرم به من داده است!"هدیه ای است به ما که محکی به خود بزنیم که چقدر به فکر اطرافیانمان هستیم و چقدر به فکر خود!

لازم به ذکر است که «فیلم زندگی زیباست» در دو نسخه انگلیسی و ایتالیایی وجود دارد، که نسخه ایتالیایی آن حدود پانزده دقیقه طولانی تر است و شامل صحنه هایی است که به هنگام آماده سازی نسخه انگلیسی از زیر تیغ تدوین گر گذشته است. ))

منبع این تحلیل: سایت فارسی بنینی www.benigni.blogfa.com

 

 

 

  

راشومون منتظر است تا دوستان نظر و نمره ی خود را به این فیلم اعلام کنند.جای نظر دادن آن بالاست! تحلیل های خوب دوستان را در قسمت ادامه ی مطلب بخوانید.

 

ادامه مطلب ...