راشومون........................................ RASHOMON

هزار و سیصد و هشتاد و ... هفتمین هنر دنیا از نگاه یک بچه جامعه شناس و بقیه ی بچه ها

راشومون........................................ RASHOMON

هزار و سیصد و هشتاد و ... هفتمین هنر دنیا از نگاه یک بچه جامعه شناس و بقیه ی بچه ها

فیلم اول: هفت ( Se7en)

 با جنایت شروع می کنیم!

 

سلام بر دوستان قدیم و جدید و غیره و ذلک. 

 

ظاهرن دعوت کرگدن و نظرسنجیش جواب داده و شمار دوستانی که علاقه مندن بحث های سینمایی رو شروع کنیم کم نیست. ضمن تشکر از همه ی دوستان که از راه های دور و نزدیک قبول زحمت کردن، کار بررسی فیلم ها رو شروع می کنیم. 

 

از اونجایی که بالاخره متوجه نشدیم از کجا و کدوم فیلم باید شروع کنیم، به عقل ناقص خودمون اعتماد می کنیم و از برآیند نظرات دوستان توی وبلاگ کرگدن و همین وبلاگ  نتیجه می گیریم که می تونیم از فیلم هفت شروع کنیم. چون که هم کرگدن گفته هم خدا راضی باشه "‌این تیکه رو به لهجه ی کرگدن(دامت برکاته) نگاشتیم"  

 

----------------------------------------------------------------------------------  

 

اما رویه ی ما در این وبلاگ تا اطلاع ثانوی بر این خواهد بود که ;  

 

1- برای شروع بحث درباره ی هر فیلم ، اطلاعات عمومی فیلم از قبیل اسم تهیه کننده ،کارگردان،فیلمنامه نویس، بازیگران و سایر عوامل مهم فیلم ، همچنین جوایز و سال تولید رو از یک سایت مرجع با ذکر منبع و ماخذ برای دوستان جمع آوری می کنیم. 

2- من هم به عنوان گرداننده ی وبلاگ خودم رو موظف می کنم که علاوه بر نوشتن یادداشت کوتاهی برای هر فیلم ،برآیند نظرات دوستان رو در پایان هر روز به صورت خلاصه از قسمت کامنت ها به متن هر پست منتقل کنم تا نهایتا بتونیم از هر زاویه ای و با هر دیگاهی که داریم چیزای جدیدی از همدیگه درباره ی اون فیلم یاد بگیریم. 

3- از همین اول از دوستان می خوام که از اون مدل بحث هایی که توی وبلاگ سید عباس موسوی راه انداخته بودن خودداری کنن. اختلاف نظر طبیعی و حتی مفیده  اما تعصب کور و جار و جنجال، مخصوصا توی این جور بحثا بی فایده و غیر ضروریه. چون هم موضوع بحث هنری و لطیفه هَمَم اینکه اینجا خانواده نشسته...! 

4- از دوستان خواهش می کنم که جهت غافلگیری اموات هم که شده نظراتشون رو بنویسن و اگر ما حرف نامربوطی زدیم به جای اینکه سر تکون بدن و غر غر کنن و پنجره رو ببندن ، یه دو خط بنویسن که مثلا آقای راشومون یا جناب کرگدن، اینجا منظور کارگردان این بوده نه اون که شما می گین. هر چند کرگدن نه می دونه این چیه و نه اون که کارگردان گفته ! فعلن زیاده عرضی نیست.  

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

     هفت Se7en   

 

                                      

                 

           شناسنامه هفت در ویکی پدیا:               

                                                                                                           

کارگرداندیوید فینچر                           
تهیه‌کنندهآرنولد کوپرسون
نویسندهآندرو کوین والکر            
بازیگرانبراد پیت
مورگان فریمن
کوین اسپیسی
گوینت پالترو
                                                              
موسیقیاوتاکی
فیلمبرداریداریوش خنجی
تدوینریچارد فرانسیس بروس
توزیع‌کنندهنیولاین سینما
انتشار۲۲ سپتامبر ۱۹۹۵ (آمریکا)
مدت۱۲۷ دقیقه
زبانانگلیسی
کشورایالات متحده آمریکا
بودجه۳۰ میلیون دلار[۱]
فروش۳۲۷٬۳۱۱٬۸۵۹[۲]

هفت (se7en) نام فیلمی است در ژانر وحشت، محصول سال ۱۹۹۵ کمپانی آمریکایی نیو لاین سینما.


 خلاصه داستان:

کارآگاه میلز پرونده‌ای مربوط به قتل‌های زنجیره‌ای از کاراگاه سامرست گرفته است که اساس این قتل‌ها هفت گناه کبیره‌ای است که در متون مسیحی از آن یاد شده است و طبقات جهنم بر اساس آن است .

آنگونه که سایت ویکی پدیا می گوید فیلم در نظر سنجی ها بین 50 فیلم برتر تاریخ قرار گرفته است. ما با اینکه این آمارها کاری نداریم. چیزی که از نظر من مهم ترین نکته درباره ی فیلم هفت و فیلم هایی از این دست،به حساب می آید این است که; 

 

 اولا این فیلم ها نقطه های عطفی در تاریخ سینما به شمار می روند. به طوری که می توانیم مثلا ژانر معمای جنایی را به فیلم های قبل از هفت و بعد از هفت تقسیم کنیم. یک زمانی فیلم محله ی چینی ها در اشلی  بزرگتر این کار را کرده بود. اما این کار چیست؟ کار بزرگ هفت این است که می آید و با خود تعریف جدیدی از خیر و شر ارائه می دهد. ما با براد پیت همذات پنداری می کنیم اما مگر می توانیم شخصیت  کوین اسپیسی را تحسین نکنیم. او باهوش ،قدرتمند،نفرت انگیز و در عین حال جذاب است. بینندگان سینما در سر تا سر جهان وقتی جبهه ی شر را آنقدر قدرتمند و  با انگیزه می بینند به خودشان می گویند : ((بیچاره براد پیت!)) آن وقت می چسبند به صندلی هایشان تا ببینند در نهایت چه بلایی قرار است بر سر قهرمانشان بیاید. قهرمان جبهه ی خیر داستان، البته! حالا بهتر است سراغ نکته ی بعدی برویم. 

ثانیا این واقعیت دارد که سینما هر از گاهی به دام فیلمساز هایی می افتد که به بهانه ی اهمیت دادن به نظر مردم، آنها را بی عقل و کور و کر و سطحی تصور می کنند.  کدام فیلمسازها؟ همان ها که مصاحبه با خون آشام را می سازند و تام کروز را خراب می کنند. تام کروزی که همان تام کروز چشمان کاملا بسته است با این تفاوت که در چنبره ی یک شخصیت مزخرف گرفتار شده و بیشتر از دو ساعت روی اعصاب خودش و بیننده ها راه می رود. در چنین مواقعی فیلم هایی مثل هفت می آیند و ما را از دست این فیلمسازهای دیوانه نجات می دهند. هفت می آید و به شعور مخاطب احترام می گذارد. او را باهوش تصور می کند و مزدش را از مخاطب می گیرد. کدام مزد؟ کدامیک از ما حاضر بود برای لحظه ای از مقابل پرده یا تلویزیون تکان بخورد وقتی که آن بسته وسط آن تیرهای چراغ برق به دست براد پیت می رسید. و این دستمزد کمی نیست. 

ثالثا پایان های دو پهلو برای هر فیلمی یک قدرت بزرگ به شمار می رود. زمانی که تو حاضر نیستی در آن لحظه نه جای قهرمان باشی و نه جای ضد قهرمان. تو دوست نداری به جای کوین اسپیسی به دادگاه بروی . همانطور که دوست نداری یک عمر با حسرت از دست دادن همسرت و احتمالا عذاب وجدان به جای براد پیت زندگی کنی. معلوم نیست برنده کیست اما فیلم تمام شده است و باید از سینما یا از خانه بروی بیرون که مغزت هوایی بخورد و این همه خون را باد با خود ببرد که شب راحت بخوابی. 

هفت پر است از این دو پهلویی ها و این یعنی قدرت و محبوبیت جهانی برای فیلمی که پا جای پای محله ی چینی ها می گذارد. شاید بعدن درباره محله ی چینی ها هم نوشتم.  

رابعا اگر بخواهم از این نکته های ریز و درشت مخصوصا از فیلمنامه ی هفت یاد کنم احتمالا به صد ها نکته خواهد رسید و من تا خامسا بیشتر بلد نیستم عربی بشمارم! 

خامسا این ماموریت را می دهیم به بقیه ی دوستان که مثل دوی امدادی بقیه ی راه را بروند و بدوند. منتظرم که از همه یاد بگیرم. این که از هم یاد بگیریم مهم ترین هدف من از راه اندازی این وبلاگ است. بقیه را از نظر های هر چند کوتاهتان محروم نکنید. قرار نیست اینجا فقط من حرف بزنم. 

 

                                  به شدت منتظریم!   

 کامنتهای برگزیده رو توی ادامه ی مطلب همین پست اضافه می کنیم!

  

 

چراغ های خوانندگان :

 

 چراغ اول: 

محمد رضا نیرو از وبلاگ نهانجا قدم رنجه کردن و یه یادداشت کوتاه اما پر مغز برامون گذاشتن: 

   

دو قطب متضاد :

براد پیت و  کوین استیسی دو قطب متضاد فیلمند که یکی پاسدار بی چون و چرای قانون(بخوانید مدنیت دین زدوده ی مدرن) و دیگری یک بنیادگرای ضد مدرن که بر اساس آیات کتاب مقدس و طبقات دوزخ دانته انسانهای گناهکار مدرن را روشمندانه سلاخی می کند. اما این فقط ظاهر قضیه است. اینکه دنیای بی ایمان ما و ایمان دنیایی شده ی ما با انکار سبعیت نهفته در کنه وجود انسان عرصه ی ظهور چنین آدمکشان بی رحمی است که در آرامش کامل قربانیانشان را تکه پاره می کنند نشان از  گفتمانی نفی  شده دارد که سرکوب خویش را با نفی متقابل زندگی مدرن پاسخ می دهد و با تاسی از عددی مقدس‌، نقشه ای اسطوره ای برای این نفی طرح می ریزد. قهرمان فیلم اما به نظر من پلیسی است که مورگان فریمن نقشش را بازی می کند. اگرچه فیلم از کلیشه ی دو همکار پلیس با دو خلق و بینش متضاد( یکی عجول و سطحی اما جسور و دیگری عمیق و آرام و باتجربه بسیار) استفاده می کند اما این فریمن  و شخصیت پیچیده ی اوست که به راز شیوه قتلها پی می برد و انگیزه ی قاتل را درک می کند. نگاه خسته و غمگین و نافذ او در کنار تجربه ی دیرینش از مواجه با جنایات بسیار از او انسانی چند لایه می سازد که اورا فراتر از یک مامور معذور قانون می نشاند. اصلا تمام عمق فیلم برمی گردد به نوع شخصیت پردازی او چرا که فیلم از زاویه ی دید او روایت می شود و همدلی و نفرت همزمان ما با قاتل وامدار درک فریمن از رفتار قاتل است. فینچر شخصیتی را با کمک فریمن پرداخته که نفرت و تحسین و درک یک جنایتکار ویژه را یکجا از زاویه ی دید او به تماشاگر منتقل می کند و با این همه هنوز با حیرت و تاسف به ماجرا نگاه می کند.   

 ----------------------------------------------------------------------------------------------------

چراغ دوم:   

 

 

کارمااز وبلاگ کارما قدم رنجه کردن و راجع به فینچر و ... نوشتن: 


هفت گناه اصلی:

برای شروع بهتره که با پس زمینه فعالیت های کارگردان و پردازش فیلمنامه شروع کنیم.
شاید جالب باشه که بدونید دیوید فینچر فعالیت هنری خودش رو از سن 18 سالگی با ساخت آگهی های بازرگانی تلویزیونی (نایک، کوکا کولا، هاینکن، لی وایز و پپسی) شروع کرد. اما پس از مدت اندکی تصمیم به ساخت ویدئو کلیپ گرفت. فینچر کارگردانی کلیپ هایی برای مدونا، استینگ، مایکل جکسون، جورج مایکل و بیلی آیدل را به عهده داشت.
ساخت فیلم هفت موفقیت بزرگی بود برای فینچر که نقطه ی عطفی در تاریخ کارگردانی او به حساب می آید(1995). فینچر می گوید:"من نمی دانم که چطور باید یک فیلم سرگرم کننده ساخت، همیشه فیلم هایی برای من جذاب هستند که همراه با ترس باشند. من به مدرسه فیلم سازی نرفتم ولی همیشه افکار پلیدی دارم که شما هرگز نمی توانید تصور کنید. فلسفه ی ساخت فیلم برای من همواره دنبال کردن دو راه بوده است. راه اول -راه کوبریک-، جایی که به کوچه ی بن بستی با چهارتا لات آدم کش و مست می رسی. راه دوم –راه اسپیلبرگ-، جایی که تو ناگهان پرتاب می شوی وسط یک صحنه ی اکشن و باید جون خودت رو نجات بدی."
و اما فیلم هفت در ژانر جنایی، به روشی بسیار ظریف گناهان هفتگانه را به تصویر می کشد. گناهان کبیره را در آغاز مسیحیت، راهبی یونانی به نام "اواگریو دپونتو" تدوین کرد تا تمایلات منفی غریزی انسان را تعریف کند (عجیب است که در فهرست اواگریو، سنگین ترین گناه شکم پرستی است...). ارتکاب هر کدام از این گناهان می توانست کار ما را به دوزخ بکشاند. در قرن 16 پاپ گریگوری اولین تغییرات را در فهرست این گناهان ایجادکرد؛ "حسد" را به فهرست اضافه کرد، اما "غرور" و "بطالت" را با هم ادغام کرد. در قرن 17 این فهرست را دوباره نوشتند و در فهرست جدید، "اندوه" دیگر گناه محسوب نمی شد و جایش را به "تنبلی" داد. گناهان هفتگانه درحال حاضر (ممکن است دوباره کشیشی نظریه را عوض کند!!!) عبارتند از: شهوت (Lust) – حسد (Envy) – شکم پرستی (Gluttony) – غرور (Vanity) – تنبلی (Sloth) – خشم (Wrath) و طمع (Avarice)
در پایان مایلم توجه شما را به این نکته جلب کنم که تعریف کلیسای کاتولیک از گناهان هفتگانه کاملاً مغایر با فرمان نخست، ششم، نهم و دهم از ده فرمان موسی می باشد (بد نیست ده فرمان کیشلوفسکی رو ببینید).
قسمت بیوگرافی فینچر؛ ترجمه از انگلیسی-ویکیپدیا  


-------------------------------------------------------------------------------------------------------

چراغ سوم

نوا از وبلاگ نیمه غایب قدم رنجه کردن و یادداشت خوبی گذاشتن:


فیلمنامه پیچیده ، فیلمبردار ایرانی!

((چندتا نکته راجع به این فیلم هست که باید گفته بشه

1-فینچر علاقه زیادی به پیچیدگی در فیلمنامه هاش داره.این مورد رو میشه از فیلم های قبلیش مثل بازی و فیلمهای بعد از هفت مثل باشگاه مشت زنی،اتاق امن،زودیاک فهمید. بطوریکه فیلم نامه باشگاه مشتزنی رو بعنوان پیچیده ترین فیلم نامه دهه می دونن. فیلم های فینچر با دو شخصیت پیش میرن.
نکات زیادی راجع به اون هست که احساس میکنم همینا بسه تا بشه فهمید که او بسیار باهوشه.
2-فیلم برداری فیلم به عهده داریوش خندجی هست.بعد از این فیلم بود که کارهای او با اقبال زیاد و مخصوصا از جانب مل گیبسن روبروشد. اگر فیلمهای شجاع دل و میهن پرست رو دیده باشین.در حین فیلم بیننده بشدت با کاراکتر اصلی فیلم که هر دو هم مل گیبسن هستن همسو میشه و به قول معروف همزادپنداری میکنه.مخصوصا که این حس در زمان نبرد های هردو شخصیت بشدت اوج میگیره.اما درفیلمهای مصائب مسیح و آخرزمان(باز هم از مل گیبسن)این حس بدون نبرد هم ایجاد میشه،مصداق این حرفم میتونه صحنه های گریز از فیلم آخرزمان یا به صلیب کشیدن مسیح در مصائب مسیح باشه. اینجاست که نقش خندجی بارز میشه. به وضوح معلومه که خندجی به گیبسن نشان داد که بدون کشتن هم میشه تماشاگر رو جلوه فیلم میخکوب کرد و بعد از فیلم هفت بود که خندجی،فیلم بردار محبوب گیبسن شد و در آخرزمان و مصائب مسیح باهم همکاری کردن.
3-نکات فنی هم زیادن که فقط مختصر اشاره می کنم...اگر دوستان خواستن باز اضافه خواهم کرد
توجه کنید که فیلم،هیچ نمای روشنی غیر از سکانس پایانی نداره.درواقع شما همیشه چهره بارانی و سیاه شهر رو می بینین و بنظر من مظهر دنیای کنون ما هست.
پیت،فریمن،پالترو و اسپیسی همگی نماد هایی از افراد مختلفن.
فریمن،فردی که با سیاهی جامعه خودش کنار اومده و حالا درحال خداحافظی با دنیای کاریه کثیف دور و برشه.
پالترو،فردی ساده که همیشه سعی میکنه با اتفاقات اطرافش کنار بیاد و با دنیای اطرافش زندگی کنه.
پیت که شخصیتش سمبلی شد تا بعد از هفت،قهرمانهای خیلی فیلم هارو مثل او،پلیسی خسته و باهوش و عصبی نشون بدن.
اسپیسی:کاراکتری که ظرفیت این دنیا رو نداره و دچار فوران میشه.البته  از نظر روانشناسی،افرادی که قتلهای زنجیره ای رو انجام میدن،نمیشه دیوانه نامید،بلکه افرادی بسیار باهوشند که تنها به یک محرک نیاز دارند تا منفجر بشن.اگه توجه کنید،اسپیسی در آخر فیلم هم اشاره می کنه که آرزوی عادی بودن رو داشته.

فک میکنم همینا بس باشه تا ببینیم دوستان چی میگن.امیدوارم که از حوصله خارج نباشه و مفید باشه))

----------------------------------------------------------------------------------------------------

چراغ چهارم:

حمید باقرلو داداش کرگدن با هفت زیاد میونه ی خوبی نداره ظاهرن اما با فینچر چرا:


فیلمی بد از کارگردانی خوب

دلیل زیاد دارم برای اینکه از این فیلم {هفت}خوشم نیاد که در ادامه توضیح میدم...چون این وبلاگ ازاده بذار نظر واقعیم رو بگم....هفت فیلم بدی نیست ولی انقدر که بزرگنمایی شده هم خوب نیست...قاتل زنجیرهای این فیلم برخلاف ظاهرش انقدر پر نبود واینطور به نظر میرسید که این گناهای هفتگانه رو جور کرده تا قتلاشو توجیه کنه.....فضای سیاه فیلم خیلی تو ذوق میزد و بعضی صحنه های دل وردهایش جدا تا حد اسلشرهای بی سروته پایینش میاره....اون قضیه هفت گناه کبیره هم که از اساس مورد داره و به  نظرم اکثر این هفت گناه که بچه ها هم بالاتر گفتن اساس ذات انسان بودنه و این فیلم به ذات مقدس شهوت پرستی و تنبلی و غرور و خشم توهین کرده و همین الان باید عذر خواهی کنه!.....البته منکر این نمیشم که دقایق پایانی فیلم فوق محشر بود و خداییش تو که طرفدار فیلمی اگه اون پایان بندی نبود میتونستی 90 دقیقه تحملش کنی!؟(حالا خوبه واسه زبون نفهمایی مثل من تایم فیلم رو نوشتی!اصلاح میکنم به 127 دقیقه!)البته  همیشه ادما از پیچیدگی چیزایی که نمیشناسن خوششون میاد و چون جنایت نا معقول این فیلم رو کسی نمیتونه درک کنه در هاله ای از تحسین گم میشه و همین میشه که کارگردانی که میتو نه فایت کلاب بسازه میره و به یاد هفت زودیاک میسازه...))

----------------------------------------------------------------------------------------------------

چراغ پنجم:

حامد از وبلاگ از نفس افتاده  که به قول دوستان از اون حرفه ای های ماجرای فیلم و فیلم بینی به شمار میاد برامون اینطور  نوشته :


دوبله به یاد ماندنی :

((می خواستم  راجع به خود فیلم صحبت کنم اما چون  راجع به  فیلم وکارگردان  صحبت شده  بد نیست منم راجع به دوبله ی عالی اون صحبت کنم .

سه گوینده ی اصلی فیلم ناصر طهماسب ( کویین اسپیسی ) - جلال مقامی ( برادپیت  ) -منوچهر اسماعیلی ( مورگان فریمن  ) هستند که جای شخصیت های اصلی فیلم صحبت کردند
در اینجا می خواهم فقط راجع به ناصر طهماسب گوینده ی با سابقه که همه با صدای گرم و بی نظیرش آشنا هستند صجبت کنم که به جز فیلم هفت در فیلمهای مظنونین همیشگی و گلن گری گلن راس هم جای کوین اسپیسی صحبت کرده بود و البته از دیگر کارهای مهمش میشه به گویندگی به جای جک نیکلسن در فیلمهای محله چینی ها ، دیوانه ای از قفس پرید، تلالو و قول اشاره کرد . طهماسب با صدای گیرای خودش لذت دیدن فیلم را دوچندان می کند . کسانی که فیلم را به صورت دوبله دیده اند حتمن متوجه ی هنرنمایی طهامسب شدند که با مهارت خاصی صدایش را به اسپیسی نزدیک می کند و با فراز و فرودهای به موقع اش  به خوبی ما را با شخصیت مرموز کوین اسپیسی آشنا می کند و برای نشان دادن حالات روانی اسپیسی به لحن اش خونسردی خاصی می بخشد .
صدای طهماسب چنان با بازی اسپیسی یکی شده است که جدایی آنها از هم محال به نظر می رسد  آنچنان که بعد از شنیدن چند جمله از طهامسب فراموش می کنیم که فیلمی دوبله شده را تماشا می کنیم  و خیلی سریع قبول می کنیم که این صدای واقعی اسپیسی است . از صحنه های خوب فیلم  (  از لحاظ دوبله  )می توانیم به صحنه ای اشاره کنیم که اسپیسی با لباس و دستان خونی به اداره پلیس می آید و صدای طهماسب را می شنویم که با آرامش و خونسردی دیوانه کننده ای جای اسپیسی صحبت می کند و متوجه می شویم که قصد تسلیم خودش را دارد. یک دیگر از صحنه ها ، صحنه ی مکالمه ی اسپیسی ، برد پیت و مورگان فریمن در ماشین هست که اتفاقن دیالوگ های جذابی رد و بدل میشود  و در اینجا هم شاهد هنرنمایی طهماسب هستیم . در واقع می شود گفت  تمام آن چیزی که کوین اسپیسی با چشم ، میمیک صورت و خونسردی اش سعی می کند خودش را یک قاتل روانی زنجیره ای نشان بدهد  ( و چقدر هم عالی این کار را می کند ) ناصر طهماسب  تنها با  صدای گرم و دوست داشتنی اش انجام می دهد آنچنان که از او متنفر می شوید و اگر شما هم جای برد پیت بودید چاره ای جز کشتن اسپیسی جلوی خودتون نمی دیدید  ! ))

راشومون منتظر روشن شدن چراغ بعدی است.

نظرات 43 + ارسال نظر
اتابک دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1387 ساعت 20:39

به نظر من خیلی طرف شخصیت منفی داستان را گرفته اید. موجود خبیثی بود.

بلاگیران دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1387 ساعت 20:41 http://www.blogiran.mihanblog.com

آموزش وبلاگ داری.

راضیه دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1387 ساعت 23:27 http://divarha.persianblog.ir

با اینکه سال ها پیش دیدمش اما به خوبی یادمه که بسیار فیلم جذاب و پرکششی بود/ اگرچه همگانی که ما را می شناسند می دانند که بیشتر از فیلمای هنری خوشومون میاد تا اینشکلیاش اما این یکی یه چیز دیگه بود/ روایت حلقه به حلقه این فیلم و بازی برد پیت و اون آدم بده فیلم که الان اسمش یادم نمی یاد که خیلی هم سگ بود اخلاقش منو جذب کرد/ جالبه بگم که این فیلم رو در رمانتیک ترین لحظه های زندگیم وقتی که بار اول به عنوان عروس رفته بودم خونه خانواده همسرم دیدم

راشومون:

خوشحالم که مورد توجهت قرار گرفته و امیدوارم ارتباطت رو با این وب حفظ کنی.بیشتر برامون بنویس.

فریق تاج گردون سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:27 http://haikuu.blogfa.com/

بعد می خونم و نظرم می دم
الان دیگه دیر وقته!

راشومون:

منتظریم به شدت ! آقا فریق صاحب نظر!

بهار سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:40 http://talkhabeh.blogfa.com

فیلم تکان دهنده ایست
شاید جزئ بهترین فیلم های فلسفیه که من دیدم
بازی کویین ایژنسی بی نظیره و هیجان و وحشت فیلم ادم می کشه
من ۵ بار تا حالا دیدمش و بهترین وقتی که دیدم نمایش توی سالن کانون بود و قتی که شاگردای نوجوونم راجع بهش نظر دادن و رفتن دنبال مسائل فلسفی توی فیلم
اما یک سوال
گناه واقعی چیه؟؟؟؟

راشومون:

سعی می کنیم که فیلمای بعدی هم تا یه مدت با مضمون گناه و جنایت باشن.شاید جواب سوالت رو توی نوشته های بچه ها پیدا کنی. منم دنبال این جواب و جواب خیلی از سوالای دیگه م هستم.

عباس سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:14 http://www.diivaar.persianblog.ir

سلام...من این فیلم رو ندیدم مثل خیلی از فیلمهای دیگر ...فقط اومدم بگم کرتیم رفیق...یا حق

راشومون:

حتما ببین عباس. ببین و بیا که صحبت کنیم. من فیلم رو دارم اگه خواستی برات میارم.

رعنا سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:00

ای بگم چی بشی احسان. کلی ذوق مرگ شدم برای وبلاگت زدی تو ذوقم. رفتی قدیمی ترین فیلمو انتخاب کردی که با این آلزایمر رو به رشد من جز چندتا سکانس چیزی ازش یادم نیست . باکرگدن رای زنی کردن نتیجش همینه دیگه.

راشومون:

نصف عمرت بر فناست. اون یکی نصفه شم معلوم نیست تا کی دووم بیاره. حتما ببین. همون که به عباس گفتم. یکی از حسن های این وبلاگ اینه که هر کدوم می فهمیم چیا رو ندیدیم و باید ببینیم.

حامد سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:20 http://aaylar

هفت فیلم غنی و دلهره آوری برای من بود. من از چهره برد پیت خوشم می آد. احساس می کنم که به شدت آدم رو تحت تاثیر قرار می ده. ؛ انتخاب هفت انتخاب سهمگینه. و آخرین صحنه فیلم نوع فیلم برداریش و اون فضای بهت آور واقعا آدم رو یک لحظه شوکه می کنه... آدم فرو می ریزه. بازی مورگان فری من هم بازی زیبایی است... در کل من این فیلم رو خیلی دوست دارم. اون قدر که حاضرم یه بار دیگه هم ببینمش!

راشومون:

مرسی که اومدی حامد و ممنون بابت اینکه می نویسی برامون. بیشتر بنویس تا بیشتر یاد بگیریم.

رضا سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 14:37 http://nahanja.blogfa.com

براد پیت و کوین استیسی دو قطب متضاد فیلمند که یکی پاسدار بی چون و چرای قانون(بخوانید مدنیت دین زدوده ی مدرن) و دیگری یک بنیادگرای ضد مدرن که بر اساس آیات کتاب مقدس و طبقات دوزخ دانته انسانهای گناهکار مدرن را روشمندانه سلاخی می کند. اما این فقط ظاهر قضیه است. اینکه دنیای بی ایمان ما و ایمان دنیایی شده ی ما با انکار سبعیت نهفته در کنه وجود انسان عرصه ی ظهور چنین آدمکشان بی رحمی است که در آرامش کامل قربانیانشان را تکه پاره می کنند نشان از گفتمانی نفی شده دارد که سرکوب خویش را با نفی متقابل زندگی مدرن پاسخ می دهد و با تاسی از عددی مقدس‌، نقشه ای اسطوره ای برای این نفی طرح می ریزد. قهرمان فیلم اما به نظر من پلیسی است که مورگان فریمن نقشش را بازی می کند. اگرچه فیلم از کلیشه ی دو همکار پلیس با دو خلق و بینش متضاد( یکی عجول و سطحی اما جسور و دیگری عمیق و آرام و باتجربه بسیار) استفاده می کند اما این فریمن و شخصیت پیچیده ی اوست که به راز شیوه قتلها پی می برد و انگیزه ی قاتل را درک می کند. نگاه خسته و غمگین و نافذ او در کنار تجربه ی دیرینش از مواجه با جنایات بسیار از او انسانی چند لایه می سازد که اورا فراتر از یک مامور معذور قانون می نشاند. اصلا تمام عمق فیلم برمی گردد به نوع شخصیت پردازی او چرا که فیلم از زاویه ی دید او روایت می شود و همدلی و نفرت همزمان ما با قاتل وامدار درک فریمن از رفتار قاتل است. فینچر شخصیتی را با کمک فریمن پرداخته که نفرت و تحسین و درک یک جنایتکار ویژه را یکجا از زاویه ی دید او به تماشاگر منتقل می کند و با این همه هنوز با حیرت و تاسف به ماجرا نگاه می کند.

راشومون :

مطلبت رو با اجازه ت می برم بالا و می ذارم توی قسمت ادامه ی مطلب پستم. رابطه تو با ما قطع نکن کاکو!

کرگدن سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 16:36

منم هر چی حامد گفت ! فقط تهش اینجوری :
در کل من این فیلم رو خیلی دوست دارم. اون قدر که حاضرم چندین و چند بار دیگه هم ببینمش !!!

راشومون:

تو به جای چند بار دیدن این فیلم سعی کن یه بار بشینی و چند تا فیلم دیگه رو که ندیدی ببینی شیمبال! راستی مریم هیچی راجع به هفت ننوشته چرا؟

زهرا باقری شاد سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 18:08

دوست داشتم از گیم ( بازی ) شروع کنی اما هفت هم غیرمنتظره بود. باید دوباره ببینمش تا بتونم درست و حسابی ازش حرف بزنم . می دونی پیچیدگی و عمق این فیلم منو یاد کافکا می ندازه و یاد دنیای پیچیده درون انسان که چقدر ساده گرفتمش من یکی دست کم!
راستی احسان هویت هم خوبه ها. توی فیلما بزارش حتما. دیدی هویت رو؟

رژانو سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 21:40 http://satrha.persianblog.ir

سلام آقای جوانمرد...راستش من این فیلم رو ندیدم و وقتی میبینم همه از این فیلم تعریف کردن کنجکاو شدم بیام اینجا و مطالبتونو بخونم...و اینکه از امروز من مشتری وبلاگتون میشم تا اینکه اگه منم نظری داشتم حتما بگم...

راشومون: بیشتر برامون بنویسین. هفت رو حتمن ببینین. ممنون که اومدین.

بانوی اردی بهشت سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 23:38 http://bernadet.persianblog.ir

داشتیم چند ساعت پیش با همفیلمبینهام در موردش حرف می زدیم.. در مورد اون سکانس آخر و در مورد مرد مرده ای که با یه سرفه کوچیک زنده شد ... کاش به خشونت شدید داستان هم می پرداختید. و به فیلمبرداریش.
می دونین من کجاشو دوست دارم؟
وقتی که قطار شهری رد می شد و همه ی خونه شون می لرزید و برد پیت با دستاش گیلاسارو نگه می داشت که نیوفتن زمین ..

راشومون:


گفتم که وجوه زیادی داره که گذاشتیم دوستان بهش بپردازن. آستین همت رو بالا بزنین. مخصوصا که گناه و دین از دغدغه هاتون توی وبلاگ خودتونه.

سیزیف چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:31 http://www.kavirabad.blogfa.com

کار خوبیه
مام هستیم
نظر برگزیده نمی دونم یعنی چی
اما اینو بزارین
گاهی وقتها فکر می کنم از روی سقف یه قطار رد میشه
من توی یه دستم تفنگه ٬ توی یه دستم انجیل
نمی دونم بین اینکه هر دو دستم انجیل باشه یا تفنگ کدوم رو انتخاب کنم.شما می دونید؟

راشومون:

ما ترجیح می دیم که همون انجیل باشه عجالتن نه تفنگ!

از یادداشت برگزیده منظورم اونی نیست که شما برداشت کردین. منظورم دو یا چند پاراگراف منسجم درباره ی این فیلمه. جوری که یه بخش که دیده نشده رو پوشش بده. مثل مطلبی که (( کارما))‌گذاشته.

ایرن چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:30 http://sanoovania.blogfa.com

چه از نظر فیلمنامه و روایت داستان و چه از نظر عناصر تکنیکی فیلمی قابل تامل است کمتر فیلمی است که بدمن فیلم یعنی شخصیت قاتل زنجیره ای با بازی بی نقص کوین اسپیسی اینقدر بیننده را درگیر شخصیت خود کند او برای تمام قتل هایی که انجام می دهد دلایل جالب و قانع کننده ای داردو این باعث می شود بیننده از زمانی که با او رو به رو می شود و دلایل او را برای انجام قتل ها می شنود حق را به او می دهد و حتی احساس می کند که کار نادرست او دارای تاثیر درستی در جامعه می باشد.

راشومون:

ممنون که اومدین و ممنون تر می شم اگه مفصل تر بنویسین.

فیلم‌خور چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:28

خوب بود به هفت گناه اصلی هم اشاره می‌کردید: شهوت‌رانی، شکم‌پرستی، طمع‌ورزی، تنبلی، خشم، حسادت، و غرور. موفق باشید.

فاطمه انتظار...انتظار... چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:15 http://entezar00.persianblog.ir

سلام ..من زیاد اهل تماشای فیلم نیستم....اما همیشه دوست داشتم مجموعه ای از بهترینهارو داشته باشم و ببینم.....خوشحالم که این وبلاگ برای معرفی و پردازش فیلم ایجاد شده....

رژانو چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:16 http://satrha.persianblog.ir

سلام آقای جوانمرد

راستش من پیشنهاد می کنم فیلم بعدی ایرانی باشه..فیلمی مثل همسفر یا فریا زیرآب..اما اگر هم قرار شد باز این خارجکی ها بزرارین دیگران خوبه یا گلادیاتور
به هر حال نظر دیگران هم مهمه

راشومون:


با دیگران موافقم . ببینیم نظر بقیه دوستان چیه ...

کارما چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:55 http://karma85.persianblog.ir

برای شروع بهتره که با پس زمینه فعالیت های کارگردان و پردازش فیلمنامه شروع کنیم.
شاید جالب باشه که بدونید دیوید فینچر فعالیت هنری خودش رو از سن 18 سالگی با ساخت آگهی های بازرگانی تلویزیونی (نایک، کوکا کولا، هاینکن، لی وایز و پپسی) شروع کرد. اما پس از مدت اندکی تصمیم به ساخت ویدئو کلیپ گرفت. فینچر کارگردانی کلیپ هایی برای مدونا، استینگ، مایکل جکسون، جورج مایکل و بیلی آیدل را به عهده داشت.
ساخت فیلم هفت موفقیت بزرگی بود برای فینچر که نقطه ی عطفی در تاریخ کارگردانی او به حساب می آید(1995). فینچر می گوید:"من نمی دانم که چطور باید یک فیلم سرگرم کننده ساخت، همیشه فیلم هایی برای من جذاب هستند که همراه با ترس باشند. من به مدرسه فیلم سازی نرفتم ولی همیشه افکار پلیدی دارم که شما هرگز نمی توانید تصور کنید. فلسفه ی ساخت فیلم برای من همواره دنبال کردن دو راه بوده است. راه اول -راه کوبریک-، جایی که به کوچه ی بن بستی با چهارتا لات آدم کش و مست می رسی. راه دوم –راه اسپیلبرگ-، جایی که تو ناگهان پرتاب می شوی وسط یک صحنه ی اکشن و باید جون خودت رو نجات بدی."
و اما فیلم هفت در ژانر جنایی، به روشی بسیار ظریف گناهان هفتگانه را به تصویر می کشد. گناهان کبیره را در آغاز مسیحیت، راهبی یونانی به نام "اواگریو دپونتو" تدوین کرد تا تمایلات منفی غریزی انسان را تعریف کند (عجیب است که در فهرست اواگریو، سنگین ترین گناه شکم پرستی است...). ارتکاب هر کدام از این گناهان می توانست کار ما را به دوزخ بکشاند. در قرن 16 پاپ گریگوری اولین تغییرات را در فهرست این گناهان ایجادکرد؛ "حسد" را به فهرست اضافه کرد، اما "غرور" و "بطالت" را با هم ادغام کرد. در قرن 17 این فهرست را دوباره نوشتند و در فهرست جدید، "اندوه" دیگر گناه محسوب نمی شد و جایش را به "تنبلی" داد. گناهان هفتگانه درحال حاضر (ممکن است دوباره کشیشی نظریه را عوض کند!!!) عبارتند از: شهوت (Lust) – حسد (Envy) – شکم پرستی (Gluttony) – غرور (Vanity) – تنبلی (Sloth) – خشم (Wrath) و طمع (Avarice)
در پایان مایلم توجه شما را به این نکته جلب کنم که تعریف کلیسای کاتولیک از گناهان هفتگانه کاملاً مغایر با فرمان نخست، ششم، نهم و دهم از ده فرمان موسی می باشد (بد نیست ده فرمان کیشلوفسکی رو ببینید).

قسمت بیوگرافی فینچر؛ ترجمه از انگلیسی-ویکیپدیا

کرگدن چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 13:23

اولن کپی رایت شعار گاج رو نقض نکن که آقای جوکار میاد پاره ت می کنه ها !
دومن مریم چون بازنشسته شده و تو خونه ام نت نداریم اینه که همچینه !
سومن دکتر موسائی چی شد پس گلابی ؟!
چهارمن جمعه ظهر می بینمت بی هیچ عذر و بهانه ای !

نوا چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1387 ساعت 23:28 http://libranova.blogfa.com/

چندتا نکته راجع به این فیلم هست که باید گفته بشه
1-فینچر علاقه زیادی به پیچیدگی در فیلمنامه هاش داره.این مورد رو میشه از فیلم های قبلیش مثل بازی و فیلمهای بعد از هفت مثل باشگاه مشت زنی،اتاق امن،زودیاک فهمید. بطوریکه فیلم نامه باشگاه مشتزنی رو بعنوان پیچیده ترین فیلم نامه دهه می دونن. فیلم های فینچر با دو شخصیت پیش میرن.
نکات زیادی راجع به اون هست که احساس میکنم همینا بسه تا بشه فهمید که او بسیار باهوشه.
2-فیلم برداری فیلم به عهده داریوش خندجی هست.بعد از این فیلم بود که کارهای او با اقبال زیاد و مخصوصا از جانب مل گیبسن روبروشد. اگر فیلمهای شجاع دل و میهن پرست رو دیده باشین.در حین فیلم بیننده بشدت با کاراکتر اصلی فیلم که هر دو هم مل گیبسن هستن همسو میشه و به قول معروف همزادپنداری میکنه.مخصوصا که این حس در زمان نبرد های هردو شخصیت بشدت اوج میگیره.اما درفیلمهای مصائب مسیح و آخرزمان(باز هم از مل گیبسن)این حس بدون نبرد هم ایجاد میشه،مصداق این حرفم میتونه صحنه های گریز از فیلم آخرزمان یا به صلیب کشیدن مسیح در مصائب مسیح باشه. اینجاست که نقش خندجی بارز میشه. به وضوح معلومه که خندجی به گیبسن نشان داد که بدون کشتن هم میشه تماشاگر رو جلوه فیلم میخکوب کرد و بعد از فیلم هفت بود که خندجی،فیلم بردار محبوب گیبسن شد و در آخرزمان و مصائب مسیح باهم همکاری کردن.
3-نکات فنی هم زیادن که فقط مختصر اشاره می کنم...اگر دوستان خواستن باز اضافه خواهم کرد
توجه کنید که فیلم،هیچ نمای روشنی غیر از سکانس پایانی نداره.درواقع شما همیشه چهره بارانی و سیاه شهر رو می بینین و بنظر من مظهر دنیای کنون ما هست.
پیت،فریمن،پالترو و اسپیسی همگی نماد هایی از افراد مختلفن.
فریمن،فردی که با سیاهی جامعه خودش کنار اومده و حالا درحال خداحافظی با دنیای کاریه کثیف دور و برشه.
پالترو،فردی ساده که همیشه سعی میکنه با اتفاقات اطرافش کنار بیاد و با دنیای اطرافش زندگی کنه.
پیت که شخصیتش سمبلی شد تا بعد از هفت،قهرمانهای خیلی فیلم هارو مثل او،پلیسی خسته و باهوش و عصبی نشون بدن.
اسپیسی:کاراکتری که ظرفیت این دنیا رو نداره و دچار فوران میشه.البته از نظر روانشناسی،افرادی که قتلهای زنجیره ای رو انجام میدن،نمیشه دیوانه نامید،بلکه افرادی بسیار باهوشند که تنها به یک محرک نیاز دارند تا منفجر بشن.اگه توجه کنید،اسپیسی در آخر فیلم هم اشاره می کنه که آرزوی عادی بودن رو داشته.
فک میکنم همینا بس باشه تا ببینیم دوستان چی میگن.امیدوارم که از حوصله خارج نباشه و مفید باشه

راشومون:
ممنون از اینکه مفصل تر نوشتین و با اجازه کامنتتون رو می ذارم توی قسمت ادامه مطلب همین پست.

به دوستاتون هم بگین که بیان و توی بحث شرکت کنن.هر چی نظرها متفاوت تر باشن بیشتر یاد میگیریم.

حمید باقرلو پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:28

سلام خدمت احسان عزیز.چند تا کوچولو میگم و میرم سر فیلم هفت...اولا که چه کار باحال و جذابی کردی که این وبلاگو راه انداختی و فرصتی شد تا در مورد فیلما بحرفبم و بنقدیم و حتما تا جایی که این وضعیت گند ساعات کاریم و بی امکاناتیم اجازه بده پایه بحثاتم!...اگه فهرست فیلمامو دیده باشی تو وبلاگ محسن میدونی که هفت تو لیستم نبود ولی شاهکار همین کارگردان(فایت کلاب)رو همیشه گفتم که بهترین فیلم زندگیم بوده وامیدوارم یکی از برنامه های بعدیت این فیلم باشه....دلیل زیاد دارم برای اینکه ار این فیلم خوشم نیاد که در ادامه توضیح میدم...

حمید باقرلو پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 13:00

چون این وبلاگ ازاده بذار نظر واقعیم رو بگم....هفت فیلم بدی نیست ولی انقدر که بزرگنمایی شده هم خوب نیست...قاتل زنجیرهای این فیلم برخلاف ظاهرش انقدر پر نبود واینطور به نظر میرسید که این گناهای هفتگانه رو جور کرده تا قتلاشو توجیه کنه.....فضای سیاه فیلم خیلی تو ذوق میزد و بعضی صحنه های دل وردهایش جدا تا حد اسلشرهای بی سروته پایینش میاره....اون قضیه هفت گناه کبیره هم که از اساس مورد داره و به نظرم اکثر این هفت گناه که بچه ها هم بالاتر گفتن اساس ذات انسان بودنه و این فیلم به ذات مقدس شهوت پرستی و تنبلی و غرور و خشم توهین کرده و همین الان باید عذر خواهی کنه!.....البته منکر این نمیشم که دقایق پایانی فیلم فوق محشر بود و خداییش تو که طرفدار فیلمی اگه اون پایان بندی نبود میتونستی 90 دقیقه تحملش کنی!؟(حالا خوبه واسه زبون نفهمایی مثل من تایم فیلم رو نوشتی!اصلاح میکنم به 127 دقیقه!)البته همیشه ادما از پیچیدگی چیزایی که نمیشناسن خوششون میاد و چون جنایت نا معقول این فیلم رو کسی نمیتونه درک کنه در هاله ای از تحسین گم میشه و همین میشه که کارگردانی که میتو نه فایت کلاب بسازه میره و به یاد هفت زودیاک میسازه...

حمید با قرلو پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 13:18

حمید با قرلو پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 13:37

قبلی رو دستم به اینتر خورد و رفت!ولی اسم فیلمی که انتخاب کردی با اسم وبلاگت هم یه واج ارایی داره که باحاله و گفتیم که نگی هیچکس نفهمید!....ضمنا سعی کن پای خوره فیلمهایی مثل اقا فرهاد و بانو!وحامد(breathless.نفرچهارم لینک کرگدن) وسایر عشق فیلمها رو به اینجا باز کنی تا کمی بحث و جدل و بزن بزن کنیم تا ببینیم کی زورش بیشتره!....حال میکنی چطوری برای هرچه داغتر شدن راشومون دارم با بزرگان عرصه فیلم شناسی کل میندازم!!؟

راشومون:

۱- ما مخلص بزرگان عشق فیلم (فرهاد و بانو و حامد و همه ی از نفس افتاده ها و از نفس نیفتاده ها و به کما رفته ها و به کما نرفته ها و در سکرات مرگ ها و حتی پا به ماه ها ...) هم هستیم. دعوتشان هم کرده ایم.

۲- مرسی که در راه داغ شدن بازار...تلاش می کنی. اجرت با ال پاچینو!

۳- من قبلن همبرات جواب نوشته بودم . کجای بلاگ اسکای گم و گور شد ...یه تیم دارن روش کار می کنن که بفهمن!

۴- به ادامه ی مطلب اضافه کرده بوده شده است این کامنت مبارکت. ول نکنی ما رو ....کماکان مخلصیم و ارادت آلوده!

نگار پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 14:20 http://www.cheshmmak.blogfa.com

سلام.
من نه فیلم باز حرفه ای ام نه از نقد فیلم چیزی سرم میشه. به همین دلیل همین دوخط فقیرانه را از ما بپذیرید که من این فیلم رو وقتی دیدم که حدودا دوازده سالم بود و آخر فیلم وقتی برادپیت بااون حالت خشم و ناچاری کوین اسپیسی رو کشت برای اولین بار لذت انتقام رو درون خودم حس کردم ... !

فعلا تا بعد ...

حامد پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 18:36 http://breathless.persianblog.ir/

سلام
می خواستم راجع به خود فیلم صحبت کنم اما چون راجع به فیلم وکارگردان صحبت شده بد نیست منم راجع به دوبله ی عالی اون صحبت کنم .
سه گوینده ی اصلی فیلم ناصر طهماسب ( کویین اسپیسی ) - جلال مقامی ( برادپیت ) -منوچهر اسماعیلی ( مورگان فریمن ) هستند که جای شخصیت های اصلی فیلم صحبت کردند
در اینجا می خواهم فقط راجع به ناصر طهماسب گوینده ی با سابقه که همه با صدای گرم و بی نظیرش آشنا هستند صجبت کنم که به جز فیلم هفت در فیلمهای مظنونین همیشگی و گلن گری گلن راس هم جای کوین اسپیسی صحبت کرده بود و البته از دیگر کارهای مهمش میشه به گویندگی به جای جک نیکلسن در فیلمهای محله چینی ها ، دیوانه ای از قفس پرید، تلالو و قول اشاره کرد . طهماسب با صدای گیرای خودش لذت دیدن فیلم را دوچندان می کند . کسانی که فیلم را به صورت دوبله دیده اند حتمن متوجه ی هنرنمایی طهامسب شدند که با مهارت خاصی صدایش را به اسپیسی نزدیک می کند و با فراز و فرودهای به موقع اش به خوبی ما را با شخصیت مرموز کوین اسپیسی آشنا می کند و برای نشان دادن حالات روانی اسپیسی به لحن اش خونسردی خاصی می بخشد .

حامد پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 18:39 http://breathless.persianblog.ir/

صدای طهماسب چنان با بازی اسپیسی یکی شده است که جدایی آنها از هم محال به نظر می رسد آنچنان که بعد از شنیدن چند جمله از طهامسب فراموش می کنیم که فیلمی دوبله شده را تماشا می کنیم و خیلی سریع قبول می کنیم که این صدای واقعی اسپیسی است . از صحنه های خوب فیلم ( از لحاظ دوبله )می توانیم به صحنه ای اشاره کنیم که اسپیسی با لباس و دستان خونی به اداره پلیس می آید و صدای طهماسب را می شنویم که با آرامش و خونسردی دیوانه کننده ای جای اسپیسی صحبت می کند و متوجه می شویم که قصد تسلیم خودش را دارد. یک دیگر از صحنه ها ، صحنه ی مکالمه ی اسپیسی ، برد پیت و مورگان فریمن در ماشین هست که اتفاقن دیالوگ های جذابی رد و بدل میشود و در اینجا هم شاهد هنرنمایی طهماسب هستیم . در واقع می شود گفت تمام آن چیزی که کوین اسپیسی با چشم ، میمیک صورت و خونسردی اش سعی می کند خودش را یک قاتل روانی زنجیره ای نشان بدهد ( و چقدر هم عالی این کار را می کند ) ناصر طهماسب تنها با صدای گرم و دوست داشتنی اش انجام می دهد آنچنان که از او متنفر می شوید و اگر شما هم جای برد پیت بودید چاره ای جز کشتن اسپیسی جلوی خودتون نمی دیدید !

راشومون:

ممنون حامد جان. خوشحالمون کردی.
خوشحال تر می شیم اگه
برامون از جنبه های دیگه ی فیلم هم بنویسی.

مرادیان پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 20:28 http://yeganeh-m.blogfa.com

سلام
خسته نباشید
کارتون عالیه هرچند من این فیلمو ندیدم اما به نظرم طرح وبلاگتون جالبه . اگه اجازه بدین می خواستم پیشنهاد بدم فیلم بعدی «زندگی زیباست» باشه چون هم پر طرفداره هم بی نظیر البته این نظر منه

موفق باشید

راشومون:

زندگی زیباست فیلم محبوب من هم هست . اما اینجا ما مطیع دوستانیم.

حتمن به زودی نوبتش می شه. منم امیدوارم که فبل از اونای دیگه باشه!

عباس جمعه 13 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:26 http://www.diivaar.persianblog.ir

سلام...با قالی پس چرا نیاوردی؟

احسان:

چی رو؟

راشومون:

اینجا فقط راجع به فیلم حرف بزن . فحش می خوای بدی برو توی 1379 بنویس. اینجا صاحبش منم نه احسان!!!

بی تا جمعه 13 دی‌ماه سال 1387 ساعت 17:18

آره....موافقم

شراره جمعه 13 دی‌ماه سال 1387 ساعت 20:39 http://ghadeghanha.persianblog.ir

منم اومدم ...بهتره از فیلمبرداری داریوش خنجی هم توی این فیلم بگیم که خیلی خوب تونسته فضای دلهره و شک رو در بیاره

چرا همه میان ومی گن بهتره که فلان قضیه هم فلان شود و بیسار و بهمان!

خب شما راجع به همین بنویس که می گی ای آلاشتی طرفدار داریوش!

ممنون که اومدی. بیا و خودت بنویس دیگه داریم می ریم سراغ فیلم بعدی ها!

مرادیان شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:48 http://yeganeh-m.blogfa.com

سلام
بله من هم...
ولی از روی لحن شعر ها فهمیدید یا روی لینک های وبلاگ؟؟؟؟؟؟؟؟

راشومون:

به طرف گفتند خربزه می خوری یا هندوانه ؟ گفت : هردوانه!

ما هم هر دوانه!

هم لحن هم لینک!

ایرن شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 13:20 http://sanoovania.blogfa.com

راستی می تونی عکسای خوبی از فیلم بذاری این جا
یا راجع به مسایل حاشیه ای فیلم و یا نظرات منتقدان هم بنویسی
و البته بهتر نیست راجع به فیلمای خاصی حرف بزنیم که خیلی ها ندیدند و با خوندن این جا ترغیب بشند که این فیلم ها رو حتماْ ببینند؟
مثل فیلمای تارکوفسکی
یعنی فیلم های خاص......
فیلم هایی مثل هفت رو خیلی ها دیدند و خوششون هم میاد
و صحبت راجع بهش خیلی نمی تونه جذابیت داشته باشه......

راشومون:

۱- حق با شماست راجع به عکس ها. بر ادامه ی مطلب پست ها می افزاییم!

۲- حق با شما هم هست و هم نیست راجع به تارکوفسکی و باقی قضایا!

هست ...چون در اون صورت می شه نکات جذاب تر و حتی لیست فیلم های روشنفکرنماگونه ناک تری تهیه کرد و حالی به حولی شد از این ایده!

نیست ... چون در اون صورت به خیلی ها (از جمله کرگدن و عباس چه گوارا و ...)بر می خوره که چرا اینا اینجا دارن راجع به فیلمای روشنفکرنماگونه ناک حرف می زنن و به فکر ما که ته ته روشنفکریمون دیدن فیلم خواستگار محترم در سینمایی ما بین شادآباد و شهرک ولیعصر بوده نیستن.

احسان:

تازه علاوه بر این حق با شما نیست در این فقره چون خود من هم از تارکوفسکی فقط سه تا فیلم... بی خیال ...به محسن سلام برسون و بگو آرامشش رو حفظ کنه. بد جوری تو فکر یک سقفه ... منم بدجوری درکش می کنم.

فعلن با فیلم هایی که همه دیدن می ریم جلو ... بعدن آروم آروم فیلمای خاص رو معرفی می کنیم که دوستان ببینن . وقتی تعداد کسانی که مثلا از تارکوفسکی چن تا فیلم دیدن رفت بالا اون وقت ...

مرسی از دقت و توجه و لطفت به راشومون.

راشومون به حمید باقرلو شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 13:33

راشومون:

۰- من اینجا نمی خوام کامنت بذارم و جواب دوستان رو جلوی اسمشون می دم که همیشه بدونم چند تا کامنت از دوستان دارم و نیازی به جمع و تفریق نباشه اما چون جواب حمید عزیز به علت نقص فنی سیستم بلاگ اسکای دیر ثبت شد هم بالا و هم اینجا جواب می دم که احتمال رویتش توسط این عزیز از دست رفته بره بالا و احیانا نراحت انگیز ناک نشن از دست ما لر های پشت کوهی!

۱- ما مخلص بزرگان عشق فیلم (فرهاد و بانو و حامد و همه ی از نفس افتاده ها و از نفس نیفتاده ها و به کما رفته ها و به کما نرفته ها و در سکرات مرگ ها و حتی پا به ماه ها ...) هم هستیم. دعوتشان هم کرده ایم.

۲- مرسی که در راه داغ شدن بازار...تلاش می کنی. اجرت با ال پاچینو!

۳- من قبلن همبرات جواب نوشته بودم . کجای بلاگ اسکای گم و گور شد ...یه تیم دارن روش کار می کنن که بفهمن!

۴- به ادامه ی مطلب اضافه کرده بوده شده است این کامنت مبارکت. ول نکنی ما رو ....کماکان مخلصیم و ارادت آلوده!


اشرف گیلانی شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 16:00 http://babanandad.blogfa.com

سلام
و درود بر این آغاز زیبا!
که حس شدید زندگی رو در آدم بیدار می کنه.

فاطمه شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 16:38

سفرهای سیاحتی زیارتی مقادیر معتنابهی وسوسه انگیزناک می نمود!
در مورد فیلم های بعدی شاید ما هم بتوانیم حرفی بزنیم ! البته اگر ژانر وحشت نباشد ! را ستش اعصابمان حتی یارای تماشای یک صحنه از این نوع فیلم ها را هم ندارد! چه کنیم با این روحیه ی حسسسسسسسسسسسساسی که داریم؟!

مجید حمید شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 17:14 http://majidhamid.blogfa.com

بله حکم حضرتعالی را می پذیریم حتی اگر فتوای ؛"مهدور الدم‌" بودن ما را صادر فرمایید، اما آن جناب خود مستحضر هستند که در پی نظرسنجی جناب کرگدن ما را اندیشه آن بود که آن افلام که حائز رای اکثریت باشند، به مفهوم آن است که اکثر دوستان مشاهده کرده اند و لذا توقع ما چنان بود که بحث حداقل از چنین افلامی آغاز شود، لذا در این فقره از آنجا که فیلم را ندیده ایم پس نظر چگونه دهیم؟ اما هرآنچه شما را حکم باشد در این فقره، گردن نهیم . والامر الیکم.

مرادیان شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 18:06

چه جالب
حالا لک کدام منطقه؟؟

انفرادی شنبه 14 دی‌ماه سال 1387 ساعت 21:52 http://www.enferadi.persianblog.ir

عفو بفرمائید سرورم.. عفو بفرمائید.. عفو بفرمائید...... ما برای این مباحث سر و جان و دل و عقو و هوش و خیلی چیزهای دیگرمان را هم میدهیم که... سو ء تفاهمات رخ داده کار انگلیسی هاست و ایضا اسکتبار جهانی.
عفو شدیم الان؟ :)

سمیرا یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:24 http://nahavand.persianblog.ir

ما دوست داریم شرکت کنیم اما شرمنده که فیلم را ندیده ایم و دیدنمان هم نمی آید! خب چرا فیلم ایرانی نمیذاری؟

کرگدن یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:50

بیزاکودیلتان را از کدام داروخانه می خرید جناب جوانمرد ؟!!!

کیارش سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:54

هفت اونقدر هم فیلم بزرگی نیست این لیستها هم که توش
این فیلمها میان همش الکیه کلا فنیچر مزخرفه باشگاه مشت زنی هم الکی بود هر چند تنها بازیه برد پیت بود که ازش خوشم اومد

۱- اونقدر یعنی چقدر مثلا؟ توضیح بدهید.
۲- کدام لیست ها؟ کدام فیلم ها ؟ و بالاخره کدام الک؟
۳- فینچر که بود و چه کرد؟ که انقدر مغضوب شماست.
۴- باشگاه مشت زنی اسم یک فیلم است ها!باشگاهش رقیب شما که نیست. هست؟
۵- تکلیف خودتان را مشخص کنید. نمی شود که قهرمان فیلم که دوساعت جلوی چشم شما بوده بهتان چسبیده باشد ولی در کل فیلم را الکی بخوانید. حمید باقرلو بشنود می اید با مشت ...
۶- ممنون که به ما سر زدی و البته کاش بیشتر می نوشتی تا منظورتان را بهتر بفهمیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد