راشومون........................................ RASHOMON

هزار و سیصد و هشتاد و ... هفتمین هنر دنیا از نگاه یک بچه جامعه شناس و بقیه ی بچه ها

راشومون........................................ RASHOMON

هزار و سیصد و هشتاد و ... هفتمین هنر دنیا از نگاه یک بچه جامعه شناس و بقیه ی بچه ها

فیلم دوم: گنجشک

  قبل التحریر: 

۱- با توجه به درخواست های مکرر دوستان،قالب این وبلاگ تعویض شد. کسانی که از این قالب جدید هم خوششان نمی آید پسوردمان را می دهیم خودشان هر قالبی دوست دارند بگذارند! 

۲- بابت آنلاین نبودن در دو روز تاسوعا و عاشورا عذر می خواهیم. به هر حال اینجا منزل خودتان است و حضور صاحبخانه برای ماندنتان ضروری نیست... چه کنیم لَکیم و متواضع! 

۳- بعضی از دوستان که اهداف این وبلاگ را پرسیده بودند می توانند اولین یادداشت را بخوانند اگر هم وقت ندارند همینجا اختصارا عرض می کنیم که هدف ما جلب رضایت شماست!!!هدف بعدی مان هم تبادل نظر با دوستان اهل علم و کمالات است برای افزودن بر دانش ناچیزمان درباره ی فیلم و سینما و باقی قضایا.اهداف دیگری هم داریم که که نمی توانیم بنویسیم چون خصوصی هستندالبته  این دسته از اهداف را می توانید از دوست رازدارمان کرگدن بپرسید.

۴- جواب آن دسته از دوستان را که قصاص قبل از جنایت کرده بودند را فعلا نمی دهیم و واگذار می کنیم به مسئولان صدا و سیما و سایر مسئولان!  ما اینجا صرف دوستی مان با جناب داریوش خان ربیعی این فیلم را گذاشتیم و هیچ کاری هم به سیاستگذاری های صدا و سیمای ضرغامی (علیه آلاف تحیت و ثنا) نداریم!

حالا بهتر است زودتر برویم سر اصل مطلب...  

  و اما گنجشک<--------    

 

عرض شود که نشسته بودیم و داشتیم زندگی مان را می کردیم . یکی نیست بگوید آخر مرد حسابی بیکاری یا زبانم لال مصرف علفت بالا رفته که از این پیشنهادها می دهی. مانده ام سر دوراهی! از آن طرف داریوش خان رفیقمان است و از این طرف حرف هایی هست درباره این گنجشک زبان بسته که اگر نزنیم می ترسیم حناقی سرطانی چیزی بشود و کار بدهد دستمان! 

دل به دریا می زنیم و احتیاطا با نکته های مثبتی که در فیلم دیدیم شروع می کنیم.بعدش اگر حرمت نان و نمک و اینها را با خود کنار آمدیم منفی ها را هم می گوییم.

مثبت ها:  

1- انتخاب بازیگر 

 تا حدود زیادی درست و حساب شده انجام شده بود. مخصوصا درباره ی کاراکتر های فرعی داستان می توان گفت که به غیر از پسرک تنگ ماهی به دست بقیه درست انتخاب شده بودند. به نظر من حتی آن گنجشک هم خوب بازی کرده بود . حداقل از محمدرضا گلزار بهتر بود.البته در صورتی که ماده بوده باشد  می توان گفت از این الناز شاکردوست بهتر بود.البته این انتخاب ها بهترین انتخاب های ممکن نبودند اما با توجه به محدودیت های تله فیلم در این قسمت فیلم نمره خوبی می گیرد.

2- فیلمبرداری  

راستش من چیز زیادی از فیلمبرداری نمی دانم . اما دست کم فیلمبرداری این کار و سایر امور مربوط به تصویر(نورِ،رنگ و ...) مرا اذیت نکرد. این روزها تله فیلم های زیادی دیده ایم که انگار فیلمبردارهایشان وسط گود زورخانه دارند می چرخند و آن وسط ها گاهی دکمه ی RECORDرا فشار داده اند که لال از دنیا نروند!

3-  صدا و موسیقی : ایضا ! 

4- گریم و دکور: ایضا 

5-باقی قضایا :  ایضا  

 

 منفی ها: 

  من شرمنده ی داریوش خان هستم چرا که در پیشگاه ملت سوگند یاد کرده ام که هیچگاه حقیقت را فدای مصلحت نکنم.بنا بر این می خواهم تمام انتقاداتم را متوجه سه بخش از کار کنم که اتفاقا دو بخش از آن به عهده ی این عزیز از دست رفته بوده است.  

1- تدوین

2- نویسندگی 

3- کارگردانی 

  

اول تدوین: 

من از تدوین هم چیز زیادی نمی فهمم اما می دانم که بسیاری از ایرادهای آثار بزرگ جهان در اتاق تدوین برطرف می شوند. یک تدوین خوب آبروی یک کار است. تدوین همه چیز یک کار است  چون بعد از آن دیگر دست همه حتی کارگردان از دنیا و از فیلم کوتاه است! تدوین این کار  گاف هایی داشت که در قسمت فیلمنامه خواهم گفت. 

دوم فیلمنامه :  

1- منطق 

این فیلمنامه از نظر من پر بود از چاله های منطقی و غیر منطقی! منطق یعنی چه؟ حتمن این لطیفه ی بامزه را به خاطر دارید که یک بنده خدایی ... به هر حال وقتی آخر سر از طرف می پرسیدند که منطق یعنی چه ؟ می گفت :آکواریوم داری؟.. پس ... 

 

در آن لطیفه او قرار دادی را به اشتباه با خودش و بقیه بسته بود و بنا بر این نمی توانست خارج از آن چارچوب فکر کند. در فیلمی که سه شنبه شب دیدیم به نظر می رسید که یکی از این قرادادهای اشتباه ما بین نویسنده و خودش بسته شده بود. نویسنده ایده ای خوب را به طرحی خوب و طرح را به سیناپسی خوب تبدیل کرده بود اما ... اما زمانی که کار نوشتن کل ماجرا آغاز شده بود _ به نظر من البته_ رشته ی کار از دست رفته بود. چرا؟ 

این برمی گردد به اصلی مغفول در ادبیات نمایشی و داستانی ما . اصلی که البته از اصول پذیرفته شده در این زمینه نیست اما حداقل این حقیر به شدت آن را قبول دارد و عدم رعایتش را مهمترین دلیل رکود ادبیات و سینمای این روزها می داند.به نظر من آدم ها در شعر و قصه و فیلمنامه و رمان و... یک اصل را باید رعایت کنند و آن این است که پیچیده فکر کنند اما ساده حرف بزنند.منظورم از آدم ها آدم های قصه نیست. نویسنده را می گویم! 

در گنجشک می شد که نویسنده به راحتی و با پرهیز از مبهم کردن فضای داستان به شکلی سرراست ایده اش را قدم به قدم نقاشی کند و هر بار زاویه ای تازه از شخصیت ((حامد)) را به ما نشان بدهد.اما متاسفانه برش های زمانی و پرش های زمانی چه حاصل فیلمنامه باشند، چه حاصل کارگردانی و تدوین به کار لطمه ای بزرگ زده اند.در گنجشک  فیلمنامه نویس - کارگردان  با ما قرار نمی گذارد که کجا در ذهن حامد هستیم و کجا در واقعیت. این تعلیق ها و ندانستن ها وقتی جذاب است که ما را به کشفی بزرگتر برساند . کشفی مثل فیلم هویت که در پایان می فهمیم که همه ی شخصیت ها در وجود یک نفر بوده اند و تازه باز همکاملا نمی فهمیم که چه می شود که آن زن کشته می شود اما این نفهمیدن هم جذاب است. ما با خودمان می گوییم : خب زندگی همین است. گاهی آدم نمی فهمد که چه اتفاقی افتاده است. می دانید چرا؟ چون در فیلم هویت حتی قهرمان هم واقعا نمی فهمد که چه اتفاقی افتاده است و ما در این ندانستن با او شزیکیم. پس تعلیق و حتی سردرگمی می تواند خوب باشد اما نه به این صورت که ما تا آخر سر در گم باشیم و دست آخر بفهمیم که این سردرگمی صرفا به خاطر هیچ بوده است.((حامد)) خودش می داند که کی خواب است و کی در رویاست و کی بیدار است. این ماییم که نمی دانیم. بنا بر این ما نمی توانیم با او همدل باشیم. چون او چیزی را می داند که ما هم استحقاق دانستنش را داریم. مگر اینکه این ندانستن دلیل مهمتری داشته باشد. که متاسفانه در گنجشک هیچ دلیلی ندارد! 

- می دانم که قیاس گنجشک با هویت از نظر امکانات و ... درست نیست اما ایرادی که من گرفتم ربطی به امکانات و ... ندارد. بی هیچ خرجی می شد جور دیگری نوشت! 

 مثلا می شد ((حامد))  وقتی که تفنگ را نشانه رفته بود به سمت زنش در رویایی فرو برود که می رود. اما نویسنده حق ندارد در آن رویا هم او را در خانه ی پیرمرد روستایی به خواب ببرد بدون اینکه به ما بگوید. البته داریوش خان صاحب اختیارند اینکه می گویم حق ندارد محض روشن شدن منظور خودم بود!ما از کجا باید بفهمیم که او در رویا به خواب رفته و بیدار شده و دوباره در این بیداری بعد از خواب بعد از رویایش چیزهایی به ذهنش خطور می کنند. دیدید حتی حالا که فیلم تمام شده هم نمی شود توی چند سطر این مساله را توضیح داد... وای به حال وسط های فیلم که داشتیم دیوانه می شدیم و به خودمان می پیچیدیم و  دیوار نمور خانه مان را گاز می گرفتیم.

2- دیالوگ:

 دیالوگ ها در بسیاری از قسمت های نوشته پرمغز و حساب شده بودند . اما گاهی به شدت به متن نمایشنامه نزدیک می شدند که به سابقه ی آقای ربیعی به عنوان یک تاتری بر می گردد.بهتر بود که درجه ی رسمی بودن  این دیالوگ ها قبل از ساخت توسط یک نفر دیگر کاسته می شد.

3- شخصیت های بی مورد: 

- دختری که اول فیلم آش نذری آورده بود. 

- پسزی که تنگ به دست حیران و سرگردان بود. حامد خورشیدی بود؟ یا حالا هر کی!  

-ماهی ای که دست پسربچه بود!

- رییس بیمارستان  

- استاد پزشکی و اخلاق و فلسفه(پیرمرد سپیدمو) 

- کسی که حامد را به سیا معرفی می کند. 

و چقدر خوب می شد اگر آن اسلحه فروش ابتدای قصه با آن استاد اخلاق و این سیامک در هم ادغام می شدند و یک شخصیت خاکستری خلق می شد که از ابتدای داستان با او همراه و آشنا می شدیم و با شناختی که من از  نویسنده(ربیعی) دارم می توانست این شخصیت را به یک شخصیت به یادماندنی تبدیل کند. افسوس که نیروی نویسنده بین این سه شخصیت تقسیم شده است.

   

 

کارگردانی :  

موتیف های آن ماهی و پسربچه روی اعصاب من بود. احتمالا حذف این موتیف یا معنا دادن به آن وظیفه ی کارگردان باید بوده باشد. باید بوده باشد؟ نمی دانم. به هر حال چون هم نویسنده و هم کارگردان یک نفر است وظیفه ی او بوده . اگر نه که ایراد از تدوین گر بوده و باید اعدامش کنند.یا اعدامشان کنند . چون ظاهرا دو نفر بوده اند.راستی گفتم تدوین! یک جایی در فیلم بود ((حامد)) می رود کنار آلاچیق یک آدمکش حرفه ای به نام ((سیامک)). اینها سر پا هستند و دارند حرف می زنند . یک هو همچون کات می شوند به صندلی که انگار می افتند. طوری که با چشم غیر مسلح هم این ضعف به چشم می آمد. حتی برای من که تقریبا در زمینه ی تدوین از بیخ تعطیلم.. حالا نه که در زمینه های دیگر خیلی کارمان درست است!  

 

به هر حال من در کل به گنجشک در قیاس با سایر تله فیلم ها نمره ی قبولی می دهم. نمره ای حول و حوش ۱۶ از  ۲۰ . شما هم نمره ها و نظر هایتان را بنویسید برای راشومون. 

 

راجع به فیلمنامه کلی حرف دیگر دارم اما بهتر است که حضوری به خود داریوش خان بگویم. شما که نمی خواهید رفاقت ما به هم بخورد اگر تا همین جا هم نخورده باشد.  

       

     نظرهای خوب دوستان را به ادامه ی مطلب همین پست اضافه می کنیم.ضمنا در این قالب جدید جای نظر دادن آن بالاست.راستش بلد هم نیستیم بیاوریمش پایین! راستی دوستانی که روی پست قبلی کامنت داشتند جوابشان را همان جا بخوانند حتمن!

 

ادامه مطلب ...